اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

از دوست داشتن

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست


یادش گرامی

تولدش مبارک


از تو تا ویرونی من

از تو تا مرز شکستن

فاصله وا کردن درد

فاجر صدای بستن

برای ضیافت عشق

اگه شب، شب غزل نیست

اگه نور آینه به آینه

اگه گل بقل بقل نیست


برای گلدون دستات

یه سبد رازقی دارم

بهترین قلبو تو دنیا

برای عاشقی دارم


ترسم از بی رحمی شب نیست

ترسم از دلتنگی فرداست

ترسم از شبگردی آواز

ترسم از تدفین قمری هاست


سهمی از رجعت انسان

سهمی از خدا شدن باش

سهمی از معجزه عشق

سهمی از معراج من باش


آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه ناپیداست....