اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

نابینا

در دنیا،
دو نابینا هست.
یکی تـو،
که عاشق شدنم را نمی بینی،
یکی من،
که به جز تو کسی را نمی بینم...!

عشق

 چرا منو دید می زنی؟
- چون دوستت دارم، راست می گم.
- چی میخوای؟
- نمیدونم.
- میخوای منو ببوسی؟

- نه ...

- می خوای با من بخوابی و عشق بازی کنی؟
- نه
- می خوای با من سفر کنی؟ بریم به مازوریا یا بوداپست؟
- نه
- پس چی می خواهی؟
- هیچی
- هیچی؟
- هیچی

آدم ها

آدم‌ها ذرّه ذرّه محو می‌‌شوند، آرام.. بی‌ صدا.. و تدریجی‌

همان آدم‌هایی‌ که هر از گاهی پیغام کوچکی برایت میفرستند، بی‌ هیچ
انتظار جوابی‌، فقط برایِ آنکه بگویند هنوز هستند؛ برای آنکه بگویند هنوز
هستی‌ و هنوز برای آنها مهم ترینی..

همان آدم‌هایی‌ که روزِ تولد تو یادشان نمی‌رود. همان‌هایی‌ که فراموش
می‌‌کنند که تو هر روز خدا آنها را فراموش کرده ای. همان‌هایی‌ که برایت
بهترین آرزو‌ها را دارند و می‌دانند در آرزو‌های بزرگِ تو کوچکترین جایی‌
ندارند.....
همان آدم‌هایی‌ که همین گوشه کنار‌ها هستند برای وقتی‌ که دل‌ تو پر درد
می‌‌شود و چشمان تو پر اشک. که ناگهان از هیچ کجا پیدای شان می‌‌شود، در
آغوشت می‌‌گیرند و می‌‌گذراند غمِ دنیا را رویِ شانه‌های شان خالی‌ کنی‌.
همان‌هایی‌ که لحظه‌ای پس از آرامشت، در هیچ کجای دنیای تو گم می‌‌شوند و
تو هرگز نمی‌‌بینی‌، سینه ی سنگین از غمِ دنیا را با خود به کجا
می‌‌برند....

همان آدم‌هایی‌ که آنقدر در ندیدن شان غرق شده‌ای که نابود شدن
لحظه‌هایشان را و لحظه لحظه نابود شدن شان را در کنار خودت نمی‌‌بینی‌...
همان‌هایی‌ که در خاموشیِ غم انگیز خود، از صمیمِ قلب به جایِ چشمان تو
می‌‌گریند، روزی که بفهمی چقدر برای همه چیز دیر شده است.

کوچه

بی تو اما

به چه حالی

من از آن کوچه گذشتم...

Let's talk about love

;Modern Talking


Let me rock you, let me roll you

Take my hand
I will take you to a new start
Calling the promised land
Let me love you, let me hold you
With all my heart
Trust me baby, like I trust you
I did it from the start
And each and every day
I'm gonna always say

Let's talk about love, love, love, love
That's all I'm dreaming of
Let's talk about love
It's up to you
To make your dreams come true
Look in my eyes, there's a way
Don't throw your dreams away
You'll never lose
Keep love alive
Babe, then our love survive

Let me rock you, let me roll you
I'll be close to you
We can have a one way trip to paradise for two
There's so much
I can give you
I'll give all my heart
We can always be together
And never break apart
And each and every day I'm gonna always say 

ای یگانه ترین یار

ای یار

ای یگانه ترین یار

چه ابرهای سیاهی

در انتظار روز میهمانی خورشیدند...

عمق فاجعه

انگشتت را
هرجای نقشه خواستی بگذار
فرقی نمی کند

تنهایی من
عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو هیچ وقت
به عمق فاجعه پی نخواهند برد

 

بوی تن تو

بوی شکوفه‌های گیلاس
انبه‌های طلایی
خاک باران خورده
و بوی تن تو
با این‌ها می‌توان چهارفصل زندگی کرد

دسر برف با عصاره ی آلبالو

این مطلب رو از وبلاگ gouril.blogfa.com نقل میکنم:

داشتم نقشه‌ی کره‌ی زمین را بالا و پایین می‌کردم که ببینم کدام قسمت از خشکی‌های زمین به تصرف دولت‌های بین‌المللی در نیامده است. راستش را بخواهید بعد از آنکه نیم‌کره‌ی جنوبی ماه را تحت مالکیت خودم در آوردم حالا به دنبال یک کشور جدید بر روی کره‌ی زمین می‌گردم که بتوانم رئیس جمهور آن بشوم. ولی متاسفانه وضعیت زمین خیلی بغرنج‌تر از کره‌ی ماه است. سانتی‌متر به سانتی‌متر از کره‌ی زمین به تصرف آدم‌های مختلف و دولت‌هایشان در آمده است. کانادا، آمریکا، روسیه و دانمارک به نواحی شمالی و سرتاسر یخبندان کره‌ی زمین هم رحم نکرده‌اند و همه را تحت قلمروی خودشان در آورده‌اند.

نهایتا به فکر قاره‌ی جنوبگان (قطب جنوب) یا به قول فرنگی‌ها آنتارکتیکا افتادم. این قاره را در نقشه‌های متداولی که از خشکی‌های کره‌ی زمین به نمایش گذاشته‌اند نمی‌بینید. برای همین به ذهنم رسید که این قسمت از زمین به تصرف دولت‌ها در نیامده است. ولی می‌توانم شما را به صفحه‌ی ویکی‌پدیای قاره‌ی جنوبگان راهنمایی کنم تا ببینید که دولت‌ها چگونه تکه تکه‌های قاره جنوب را به تصرف خودشان در آورده‌اند. خشکی‌هایش به طرز ناعادلانه‌ای بین کشورهای بریتانیا، نیوزیلند، فرانسه، نروژ، استرالیا، شیلی و آرژانتین تقسیم شده است.

ولی به طرز شگفت‌آوری هنوز یک قسمت خیلی بزرگ از قطب جنوبگان به تصرف دولت خاصی در نیامده است و به همین خاطر من می‌توانم به راحتی نسبت به آن اعلام مالکیت کنم.

هر چند که شوربختانه (این کلمه را از کلمه بدبختانه بیشتر دوست دارم) کشور تازه تاسیس من زمین‌های مرغوبی ندارد و در واقع در کون زمین واقع شده است، با اینحال یکی از بهترین فانتزی‌های من یعنی داشتن یک کشور مستقل می‌تواند در آنجا به تحقق بپیوندد.

من و تو، روزی به آنجا خواهیم رفت و بر روی زمین‌های برفی آن یک کانکس دو اتاقه قرار می‌دهیم و در آنجا زندگی خواهیم کرد. آنجا می‌توانیم کنار شومینه‌ای که گرمایش را از منابع انرژی درونی زمین تامین می‌کند بنشینیم، به اراضی تحت مالکیت رسمی خودمان نگاه کنیم و به سلامتی کشورمان یک مقدار دسر برف با عصاره‌ی آلبالو بخوریم.

قفل و کلید

کلیدها به همان راحتی که قفل می‌کنند، باز هم می‌کنند... !!

Love & Freedom

If you love someone, you must be prepared to set them free.

هوای بهار

بیزارم از بهار
با آن هوای احمقانه‌اش
که نه سرمای رفتنت را به صورتم می‌کوبد
نه گرمای دلپذیر ِ بودنت را به رُخم می‌کشد

پرواز

پر زدم من توی چشمات
با تو من پرواز کردم
من از پایان می ترسیدم و آغاز کردم

سپیده ی عشق

این شعرو قبلاً هم نوشتم. ولی چون دوسش دارم دوباره می نویسم:
آسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه های مهتابست 

امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خوابست

خیره بر سایه های وحشی بید
می خزم در سکوت بستر خویش

باز دنبال نغمه ای دلخواه
می نهم سر بروی دفتر خویش

تن صدها ترانه میرقصد
در بلور ظریف آوایم

لذتی ناشناس و رویا رنگ
می دود همچو خون به رگهایم

آه ، گویی ز دخمه دل من
روح شبگرد مه گذر کرده

یا نسیمی در این ره متروک
دامن از عطر یاس تر کرده

بر لبم شعله های بوسه تو
می شکوفد چو لاله گرم نیاز

در خیالم ستاره ای پر نور
می درخشد میان هاله راز

ناشناسی درون سینه من
پنجه بر چنگ و رود می ساید

همره نغمه های موزونش
گوییا بوی عود می اید

آه، باور نمیکنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد

نگه آن دو چشم شور افکن
سوی من گرم و دلنشین باشد

بیگمان زان جهان رویایی
زهره بر من فکنده دیده عشق

می نویسم به روی دفتر خویش
جاودان باشی ای سپیده ی عشق