اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

من و روانپزشک

دکتر گفت: نباید اینقدر به گذشته فکر کنی.
نباید، نباید، بیخود نبود که کم کم داشتم به این نتیجه می رسیدم این دکترهای روانشناس یا فکر می کنند آدم هیچی نمی داند یا فکر می کنند اگر می داند خب پس باید کارهاش دست خودش باشد.
مثلا اگر می دانی نباید اینقدر به گذشته فکر کنی ، فکر نکن دیگر و اگر نمی دانی نباید این قدر به گذشته فکر کنی، بدان و بعد فکر نکن دیگر. به همین راحتی.
یکی نیست بگوید آقا من به گذشته فکر می کنم می دانم نباید به گذشته فکر کنم و باز هم به گذشته فکر می کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد