دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لبست و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم
خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید
سلام
مطالب وبلاگتون زیبا و سرشار از احساس بود
لذت بردم
لطفا به وبلاگ پریشونی هم سر بزنید از حضورتون خوشحال خواهم شد
ایام به کام
ممنونم که بلاگم را خوندید. حتما به بلاگتون سر می زنم
سلام دوست عزیز
مرسی که به من سر زدی
عاشق اشعار حافظم! یه اشتباه تایپی کوچیک داری. نوشتی جان بر لبت. صحیحش اینه:
جان بر لبست و حسرت بر دل...
دوستم تمام وبلاگ من داستان عاشقانه ی دنباله داره. شروع این داستان هم تو آرشیو بزن فروردین، صفحه ی 4
ممنونم.خیلی از این جور داستان ها خوشم می آید
با تو چه سبز و روشنم
بی تو محاله زندگی
شیطونک من. میمیرم برات
عاشق شعرای حافظم چون خودش عاشق بوده واقعا از ته اعماق عشقو تعریف میکنه
خدا رحمتت کنه حافظ جان
خدا همه رفتگانو بیامرزه
من خیلی اشعار حافظ را دوست دارم
سلام ممنون از اینکه شعرای قشنگ حافظو گلچین کردین البته تو شعرای حافظ خوب و بد نداریم حافظ یه دونس شاید بشه گفت چیزی که زیبایی زبان فارسی رو این طور معروف کرده همین شعرای حافظه. ممنونم از سایتتون
سلام خیلی عالی بود ممنون میشم اگه به من سری بزنی و نظرتو بگی
سلام حا فظ جون خدا رحمتت کنه نور به قبرت ببا ره با این اشعارت امید وارم تو بهشت صدتا حوری بهت بدن با این اشعار تو من یه حوری تور کردم ماه خیلی فرسوده تیم گریلا از کرمانشاه
اخه مگه حافظ هم عاشق میشه! من فکر میکردم فقط جوان های حالا عاشق میشن و به مرز جنون کشیده میشن! ولی از حق نگذریم اشعارش فوق العاده زیبا و رمانتیکه......
کیف کردم