خبری نشد از مسافر من
نرفته دمی ز خاطر من
نه نامه به من فرستاد
نه پاسخ نامه ها رو داد
نگران به رهش اسیر غمش
که سر برسد به من ستمش
که مگر برسد پیامی از او
که مگر شنوم کلامی از او
انتظارم یه سر آمد آخر
هی که یارم ز در آمد آخر
آآآآآآآآآآ.........................
بهم میگفتی که میخوای همیشه با من بمونی
منو چو یک شعر قشنگ هر جا که رفتی بخونی
بهت میگفتم نمیخوام یه روز ازم جدا بشی،
بهروی دست هر کسی،انگشتر طلا بشی،آآآآآی
یاد اون روزها بخیر،یاد اون حرفها بخیر(2)
لالالا....لالا....لالا....لالای
از اون همه روزهای خوب امروز برامون چی مونده؟
ببین جفای زمونه،مارو به کجا کشونده!
از اون همه حرفای خوب امروز برامون چی مونده؟
جدامون کرده زندگی داغ به دلمون نشونده
یاد اون روزها بخیر،یاد اون حرفها بخیر(2)
آآآآآآآآآآآ...................بهم میگفتی که میخوام اگر یه روزی نبودم
ای زیبای خدایی ، دور از یاران کجایی
من سرگردان به دریا ، با امیدِ رهایی
آه من تنهای تنها ، کی بشکنی تو ، آوای مرا
ای رویای جوانی ، ای عشقِ آسمانی
دل می گوید نهانی ، از عشقِ جاودانی
آه در این تیره گیها روشنگری تو دنیای مرا
* ** *** ** *
با چشمِ جان ،
هرزمان ، دیداری دگر می توان
خود ، رازِ خود ، کُن نهان ،
تا یابی ز یاران نشان
ندیده ای و می توان دید ،
هر آنچه دیده ای به امید
نبوده ای و می توان بود ،
به گرمی و فروغِ خورشید
توان به نورِ عشق و امید ،
در آسمان دل درخشید
توان چراغِ خانه ای را ،
فروغِ جاودانه بخشید
*****
گر یک شب تو را در خواب بینُم ، به دریا نقشی از مهتاب بینُم
دوباره بینُمت خندون بیایی ، دوباره سینه رو بی تاب بینُم
بیا بار سفر بندیم از این دشت ، زمستون باز توی این خونه برگشت
تا تو بودی در کنارم
کوه و دشت و آسمان رنگی دگر داشت
ساز پر شور من آهنگی دگر داشت
تا تو بودی
چهره گل تازه تر بود
آسمانها
از ستاره پر گهر بود
تا تو بودی خنده بود و آرزو بود
هر چه بود از عشق و مستی گفتگو بود
دیدمت ، آهسته پرسیدمت
خواندمت ، بر ره گل افشاندمت
آمدی ، بر بام جان پر زدی
هم چو نور ، بر دیده بنشاندمت
بردمت تا کهکشان های عشق
پر کشان تا بی نشان های عشق
گفتمت ، افتاده در پای عشق
زندگیست ، رویای زیبای عشق
می روی ، چون بوی گل از برم
رفتنت ، کی می شود باورم
بوده ای ، چون تاج گل بر سرم
هم چو نور ، بر دیده بنشاندمت