دسته گل تو
*
گلانداما! به سویم دستهای گل –
فرستادی، مرا پروانه کردی
مرا کاشانه چون غمخانهای بود
تو این «غمخانه» را «گلخانه» کردی
ز دست قاصدت گل را گرفتم
به هر گلبرگ آن صد بوسه دادم
پس از آن، با دلی آکنده از شوق –
به آرامی به گلدانی نهادم
*
شبانگه گرد گل پروانه گشتم
به یاد تو به گل بس راز گفتم
حکایتها که با تو گفته بودم –
به جای تو به گل ها باز گفتم
*
میان دستهی گل، «زنبقت» را
ز اشک چشم گریان آب دادم
«بنفشه» را به یاد گیسوانت
به انگشتم گرفتم تاب دادم
*
«گل ناز» تو را بوسیدم از شوق
ولی آن گل کجا ناز تو را داشت
نشانی داشت از بوی تو، اما –
کجا چشم فسونساز تو را داشت؟
*
به روی برگ زیبای «گل سرخ»
نهادم با دلی غمگین لبم را
به امیدی که با یاد لب تو –
به صبح آرم به شادی یک شبم را
*
ولی هرچند بوسیدم گلت را
دل تنگم چو غنچه هیچ نشکفت
در آن حالت که گرم بوسه بودم –
گل سرخ تو در گوشم چنین گفت:
*
گل سرخم مخوان ای عاشق مست
که در پیش لب یار تو، خارم
به سرخی گرچه دارم رنگ آن لب
ولی شیرینی و گرمی ندارم
به سوی تو به شوق روی تو به طرف کوی تو
سپیده دم آیم مگر تو را جویم بگو کجایی؟
نشان تو گه از زمین گاهی ز آسمان جویم
ببین چه بی پروا ره تو می پویم بگو کجایی؟
کی رود رخ ماهت از نظرم نظرم؟ به غیر نامت کی نام دگر ببرم؟اگر تو را جویم حدیث دل گویم بگو کجایی؟
بدست تو دادم دل پریشانم دگر چه خواهی؟
فتاده ام از پا بگو که از جانم دگر چه خواهی؟
یکدم از خیال من نمی روی ای غزال من دگر چه پرسی ز حال من؟
تا هستم من اسیر کوی تواًم به آرزوی تواًم
اگر تو را جویم حدیث دل گویم بگو کجایی؟
بدست تو دادم دل پریشانم دگر چه خواهی؟
فتاده ام از پا بگو که از جانم دگر چه خواهی؟
عناوین پست هات فوق العاده اند! ایده خیلی قشنگ و جالبیه!
درودهای فراوان به مدیر مسئول محترم:
همکاران عزیز، شما را به وبلاگ ره روان بابک خرمدین با مقاله جدید دعوت می کنم از نقدهای خوبتان دریغ نورزید با تشکر همکار شما منیژه
http://manijehaskvyy.blogsky.com/