اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

ای جان و جانانِ من ، شعله بر جانِ من بی همتایی

ای زیبای خدایی ، دور از یاران کجایی
من سرگردان به دریا ، با امیدِ رهایی
آه من تنهای تنها ، کی بشکنی تو ، آوای مرا

ای رویای جوانی ، ای عشقِ آسمانی
دل می گوید نهانی ، از عشقِ جاودانی
آه در این تیره گیها روشنگری تو دنیای مرا

* ** *** ** *


ای جان و جانانِ من ، شعله بر جانِ من بی همتایی
من دیده بر راِه تو ، مستِ نگاهِ تو ، تا بازآیی

ای جان و جانانِ من ، شعله بر جانِ من بی همتایی
من دیده بر راِه تو ، مستِ نگاهِ تو ، تا بازآیی

* ** *** ** *
ای مهتابِ بهاران ، جان بخشا همچو باران
کی خورشیدِ تو تابد ، بر ما چشم انتظاران
آه من تنهای تنها ، کی بشکنی تو ، آوای مرا

ای رویای جوانی ، ای عشقِ آسمانی
دل می گوید نهانی ، از عشقِ جاودانی
آه در این تیره گیها روشنگری تو دنیای مرا

* ** *** ** *

ای جان و جانانِ من ، شعله بر جانِ من بی همتایی
من دیده بر راِه تو ، مستِ نگاهِ تو ، تا بازآیی

ای جان و جانانِ من ، شعله بر جانِ من بی همتایی
من دیده بر راِه تو ، مستِ نگاهِ تو ، تا بازآیی
نظرات 1 + ارسال نظر
ستاره یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 05:09 ق.ظ http://schatz.persianblog.ir

مرسی عزیزم خیلی این شعر بهم انرژی داد ...موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد