اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

دلم هوای لب ها تو کرده

بذار لب رو بذارم رو لب تو
بذار بکشم خودمو واسه تو
بذار تا تموم عالم بدونن
عاشق و معشوقیم منو تو
عاشق و معشوقیم منو تو

بیا بیا بیا بیا داد بزنیم
بیا تو کوچه و خیابون جار بزنیم
دین و جون و ایمونم پیشکش تو
آخه عاشق و معشوقیم منو تو

بذار لب رو بذارم رو لب تو
بذار بکشم خودمو واسه تو
بذار تا تموم عالم بدونن
آخه عاشق و معشوقیم منو تو
عاشق و معشوقیم منو تو

تا کی میخوای رازمون باشه پنهون
رازی که لو رفته پیش این و اون
من عاشقم تو عاشقی تموم شد
قال قضیه رو بکن تو آسون
من عاشقم تو عاشقی تموم شد
قال قضیه رو بکن تو آسون

بذار لب رو بذارم رو لب تو
بذار بکشم خودمو واسه تو
بذار تا تموم عالم بدونن
آخه عاشق و معشوقیم منو تو
عاشق و معشوقیم منو تو

نظرات 1 + ارسال نظر
گیتارزن سه‌شنبه 18 خرداد 1389 ساعت 08:23 ق.ظ http://baraye1bar.com

عالی بود

ممنونم که خوندی.
من فقط احساسم را به پسری که همیشه عاشقشم بیان کردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد