شاعرش خودمم
تو را می خواهم ای افسونگر من
تو را می خواهم ای آرامش من
تویی که در جهانی سرد و تاریک
به من گرمای عشق ،هدیه دادی
تویی که جان من با جانت آمیخت
روانم ، هستیم در پای تو ریخت
ز گرمای لبان آتشینت
ز مهر بوسه های دلنشینت
من زمن بیگانه گشتم
با تو امیختم، مستانه گشتم
مرسی گلم
مرسی که این شعرو برام نوشتی
واقعا ممنونم