حلقه
دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه ی زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه که در چهره ی او
این همه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت :
حلقه ی خوشبختی است ، حلقه زندگی است
همه گفتند : مبارک باشد
دخترک گفت : دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد
سال ها رفت و شبی
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه ی زر
دید در نقش فروزنده ی او
روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته ، هدر
زن پریشان شد و نالید که وای
وای ، این حلقه که در چهره ی او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه ی بردگی و بندگی است
salam. webet kheili nassss boooood....
matalebeto bishtar kon!!1
doooos dashti be manam sar bezan!
be omide didar!
سلام
شعرات قشنگه
خودت هم شعر می گی ؟اگه آره بنویسشون تو ویت.
ژیش ما بیا
na, man shere nemigam. man faghat sherayeo ro ke khaili dust daram post mikonam to inja
خیلی این شعر رو دوست دارممممم
سلام دوست گلم...
چه وبلاگ قشنگی داری؟!!!!
مطالبشو خوندم عاااااااااالی بودن خوش حال میشم به منم یه سر بزنی واگه مایل بودی تبادل لینک داشته باشیم........
منتظرتممممم..