-
حلقه
یکشنبه 10 مهر 1390 23:59
حلقه دخترک خنده کنان گفت که چیست راز این حلقه ی زر راز این حلقه که انگشت مرا این چنین تنگ گرفته است به بر راز این حلقه که در چهره ی او این همه تابش و رخشندگی است مرد حیران شد و گفت : حلقه ی خوشبختی است ، حلقه زندگی است همه گفتند : مبارک باشد دخترک گفت : دریغا که مرا باز در معنی آن شک باشد سال ها رفت و شبی زنی افسرده...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 شهریور 1390 00:40
Finally, I made a decision after couple days. I had a hard time to make this decision.I am so glad that I did not make a wrong decision that could end up with something that I did not expect it. It was the hardest decision that I have ever made. Now I can sleep well at nigh without any worry.It was Like a heavy rock...
-
rozmaregi
سهشنبه 15 شهریور 1390 20:59
3 ruze ke daeem dare barun miyad. kashki ye zarash to orumiye miyumad. ye chizi to zendegim hast ke bayad faramush konam va alan badjuri aziyatam mikone agarche ke rahi baraye faramushish nist ama say mikonam ba mashghul kardane khodam kamtar behesh fekr konam. varzesh yeki az rahe mashghul karadane khodame. emruz...
-
دود می خیزد ز خلوتگاه من. کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟
شنبه 12 شهریور 1390 04:14
دود می خیزد دود می خیزد ز خلوتگاه من. کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن. کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ دست از دامان شب برداشتم تا بیاویزم به گیسوی سحر. خویش را از ساحل افکندم در آب، لیک از ژرفای دریا بی خبر. بر تن دیوارھا طرح شکست. کس دگر رنگی در این سامان ندید. چشم میدوزد خیال روز و شب از درون دل...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 شهریور 1390 02:57
A Moment With You Hey this won't take much time We won't touch, we'll just wait for signs And nothing was further from my mind Than this moment with you But if you'd only told me baby I would have made some other plans If I'd only seen it sooner But what away with your hands you had I wanted that moment with you I...
-
I'd hold you in my arms and never let go
چهارشنبه 2 شهریور 1390 23:54
I Surrender There's so much life I've left to live and this fire's burning still When I watch you look at me, I think I could find the will To stand for every dream and forsake the solid ground And give up this fear within of what would happen if they ever knew I'm in love with you 'Cause I'd surrender everything to...
-
So goodbye But please don't take my heart
یکشنبه 23 مرداد 1390 18:49
George Michael - Kissing a Fool You are far When I could have been your star You listened to people Who scared you to death, and from my heart Strange that you were strong enough To even make a start But you'll never find Peace of mind, 'Til you listen to your heart People You can never change the way they feel Better...
-
Careless Whisper
یکشنبه 23 مرداد 1390 08:18
Careless Whisper I feel so unsure As I take your hand And lead you to the dance floor As the music dies Something in your eyes Calls to mind a silver screen And all its sad goodbyes chorus : I'm never gonna dance again Guilty feet have got no rhythm Though it's easy to pretend I know you're not a fool I should have...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 مرداد 1390 06:09
سپیده در دور دست قویی پریده بی گاه از خواب شوید غبار نیل ز بال و پر سپید. لب ھای جویبار لبریز موج زمزمه در بستر سپید. در ھم دویده سایه و روشن. لغزان میان خرمن دوده شبتاب می فروزد در آذر سپید. ھمپای رقص نازک نی زار مرداب می گشاید چشم تر سپید. خطی ز نور روی سیاھی است: گویی بر آبنوس درخشد زر سپید. دیوار سایه ھا شده...
-
چرند و پرند
پنجشنبه 13 مرداد 1390 04:21
بعد از مدتها حس می کنم دارم به اون ارامش روحی که می خواهم می رسم. حس بسیار لذت بخشی است.
-
چون من در این دیار ، تنھا. تنھاست.
دوشنبه 3 مرداد 1390 06:10
مرغ معما دیر زمانی است روی شاخه این بید مرغی بنشسته کو به رنگ معماست. نیست ھم آھنگ او صدایی، رنگی. چون من در این دیار ، تنھا. تنھاست. گرچه درونش ھمیشه پر زھیایوست، مانده بر این پرده لیک صورت خاموش. روزی اگر بشکند سکوت پر از حرف ، بام و در این سرای می رود از ھوش. راه فرو بسته گرچه مرغ به آوا، قالب خاموش او صدایی...
-
لخت در اینه
چهارشنبه 29 تیر 1390 06:41
یک برنامه است که من خیلی دوست اش دارم چون داره تابو شکنی می کنه. اسمش هست لخت در ایینه. امیدوار هستم که این برنامه بتونه به همه ما ایرانیان کمک کنه که ضعف هایمان را بشناسیم و در جهت رفع انها بربیاییم. به امید ایرانی ازاد و سربلند.
-
روشن شب
جمعه 24 تیر 1390 06:20
روشن شب روشن است آتش درون شب وز پس دودش طرحی از ویرانه ھای دور. گر به گوش آید صدایی خشک: استخوان مرده می لغزد درون گور. دیرگاھی ماند اجاقم سرد و چراغم بی نصیب از نور. خواب دربان را به راھی برد. بی صدا آمد کسی از در، در سیاھی آتشی افروخت . بی خبر اما که نگاھی در تماشا سوخت. گرچه می دانم که چشمی راه دارد بافسون شب، لیک...
-
سراب
جمعه 17 تیر 1390 07:46
سراب آفتاب است و ، بیابان چه فراخ ! نیست در آن نه گیاه و نه درخت. غیر آوای غرابان ، دیگر بسته ھر بانگی از این وادی رخت. در پس پرده ای از گرد و غبار نقطه ای لرزد از دور سیاه: چشم اگر پیش رود ، می بیند آدمی ھست که می پوید راه. تنش از خستگی افتاده ز کار. بر سر و رویش بنشسته غبار. شده از تشنگی اش خشک گلو. پای عریانش مجروح...
-
رو به غروب
پنجشنبه 16 تیر 1390 06:43
رو به غروب ریخته سرخ غروب جابجا بر سر سنگ. کوه خاموش است. می خروشد رود. مانده در دامن دشت خرمنی رنگ کبود. سایه آمیخته با سایه. سنگ با سنگ گرفته پیوند. روز فرسوده به ره می گذرد. جلوه گر آمده در چشمانش نقش اندوه پی یک . جغد بر کنگره ھا می خواند. لاشخورھا، سنگین، از ھوا، تک تک ، آیند فرود: لاشه ای مانده به دشت کنده منقار...
-
شب سردی است ، و من افسرده.
چهارشنبه 15 تیر 1390 06:33
غمی غمناک شب سردی است ، و من افسرده. راه دوری است ، و پایی خسته. تیرگی ھست و چراغی مرده. می کنم ، تنھا، از جاده عبور: دور ماندند ز من آدم ھا. سایه ای از سر دیوار گذشت ، غمی افزود مرا بر غم ھا. فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا با دل من قصه ھا ساز کند پنھانی. نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر ، سحر نزدیک است: ھردم...
-
روزگاری است در این گوشه پژمرده ھوا ھر نشاطی مرده است.
دوشنبه 13 تیر 1390 06:02
در قیر شب دیر گاھی است در این تنھایی رنگ خاموشی در طرح لب است. بانگی از دور مرا می خواند، لیک پاھایم در قیر شب است. رخنه ای نیست در این تاریکی: در و دیوار بھم پیوسته. سایه ای لغزد اگر روی زمین نقش وھمی است ز بندی رسته. نفس آدم ھا سر بسر افسرده است. روزگاری است در این گوشه پژمرده ھوا ھر نشاطی مرده است. دست جادویی شب در...
-
او نیست که بوید چو در آغوش من افتد دیوانه صفت عطر دل آویز تنم را
یکشنبه 12 تیر 1390 06:50
آیینه شکسته دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم در آینه بر صورت خود خیره شدم باز بند از سر گیسویم آهسته گشودم عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم افشان کردم زلفم را بر سر شانه در کنج لبم خالی آهسته نشاندم گفتم به خود آنگاه صد افسوس که او نیست تا مات شود زین همه...
-
آه بگذار که بگریزم من از تو ای چشمه ی جوشان گناه
پنجشنبه 9 تیر 1390 07:21
می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه ی خویش می برم تا که در آن نقطه ی دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه ی عشق زین همه خواهش بیجا و تباه می برم تا ز تو دورش سازم ز تو ای جلوه ی امید محال می برم زنده بگورش سازم تا از این پس نکند یاد وصال ناله می...
-
چو مرا تنگ در آغوش کشد مست آن گرمی آغوش شوم
چهارشنبه 8 تیر 1390 07:34
مهمان امشب آن حسرت دیرینه من در بر دوست به سر می آید در فروبند و بگو خانه تهی است زین سپس هر که به در می آید شانه کو تا که سر و زلفم را در هم و وحشی و زیبا سازم باید از تازگی و نرمی و لطف گونه را چون گل رویا سازم سرمه کو تا که چو بر دیده کشم راز و نازی به نگاهم بخشد باید این شوق که در دل دارم جلوه بر چشم سیاهم بخشد چه...
-
بسته عمرم به تار مویی کی رسد دل به آرزویی
یکشنبه 5 تیر 1390 21:46
خبری نشد از مسافر من نرفته دمی ز خاطر من نه نامه به من فرستاد نه پاسخ نامه ها رو داد نگران به رهش اسیر غمش که سر برسد به من ستمش که مگر برسد پیامی از او که مگر شنوم کلامی از او انتظارم یه سر آمد آخر هی که یارم ز در آمد آخر دیدم آورده سوی من باز نامه هایم همه ز آغاز واه و دردا که آشنایم پس فرستاده نامه هایم او که عشقش...
-
بگو بین من و تو ، غم جایی نداره
شنبه 4 تیر 1390 23:17
آسمونم تاره (تاره) ، سازم گیتاره (گیتاره) بگو بین من و تو ، غم جایی نداره دلم بی تابه ، خونه ام خرابه مرحم جسم خسته ام نگاه یاره ندادی یک نامه ، عشق تو یک دامه دلم از عشق تو همش داره می ناله دستای تو سرده ، دلم پر درده (درده) عشق تو این دل رو دیگه دیوونه کرده (کرده) آسمونم تاره (تاره) ، سازم گیتاره (گیتاره) بگو بین من...
-
منو تو در آغوش
جمعه 3 تیر 1390 07:57
یه نیمکت تنها یه شعله ی خاموش یه لحظه یک رویا منو تو در آغوش یه یادگار از عشق رو تنه درخت پیر یه قصه ی کوتاه ای وای از این تقدیر بگو منو کم داری بگو بگو کمی غم داری بگو بگو تو هم بی قراری یه لحظه آروم نداری مثه یه ابر بهاری بگو که هر شب می باری بگو دلت برام تنگ شده همون دلی که می گن از سنگ شده بگو دیگه طاقت نداری متن...
-
یاد اون روزها بخیر
یکشنبه 29 خرداد 1390 21:08
آآآآآآآآآآ......................... بهم میگفتی که میخوای همیشه با من بمونی منو چو یک شعر قشنگ هر جا که رفتی بخونی بهت میگفتم نمیخوام یه روز ازم جدا بشی، بهروی دست هر کسی،انگشتر طلا بشی،آآآآآی یاد اون روزها بخیر،یاد اون حرفها بخیر(2) لالالا....لالا....لالا....لالای از اون همه روزهای خوب امروز برامون چی مونده؟...
-
ای جان و جانانِ من ، شعله بر جانِ من بی همتایی
شنبه 28 خرداد 1390 06:44
ای زیبای خدایی ، دور از یاران کجایی من سرگردان به دریا ، با امیدِ رهایی آه من تنهای تنها ، کی بشکنی تو ، آوای مرا ای رویای جوانی ، ای عشقِ آسمانی دل می گوید نهانی ، از عشقِ جاودانی آه در این تیره گیها روشنگری تو دنیای مرا * ** *** ** * ای جان و جانانِ من ، شعله بر جانِ من بی همتایی من دیده بر راِه تو ، مستِ نگاهِ تو ،...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 خرداد 1390 04:08
با چشمِ جان ، هرزمان ، دیداری دگر می توان خود ، رازِ خود ، کُن نهان ، تا یابی ز یاران نشان ندیده ای و می توان دید ، هر آنچه دیده ای به امید نبوده ای و می توان بود ، به گرمی و فروغِ خورشید توان به نورِ عشق و امید ، در آسمان دل درخشید توان چراغِ خانه ای را ، فروغِ جاودانه بخشید ***** با چشمِ جان ، هرزمان ، دیداری دگر می...
-
نه نگاهی نه لب پر نوشی نه شرار نفس پر هوسی نه فشار بدن و آغوشی
چهارشنبه 25 خرداد 1390 08:09
دیدار تلخ به زمین میزنی و میشکنی عاقبت شیشه ی امیدی را سخت مغروری و می سازی سرد در دلی ، آتش جاویدی را دیدمت ، وای چه دیداری ، وای این چه دیدار دلآزاری بود بی گمان برده ای از یاد آن عهد که مرا با تو سر و کاری بود دیدمت ، وای چه دیداری ، وای نه نگاهی نه لب پر نوشی نه شرار نفس پر هوسی نه فشار بدن و آغوشی این چه عشقی است...
-
دستورالعمل و نکات ایمنی
سهشنبه 17 خرداد 1390 03:54
دستورالعمل و نکات ایمنی قبل و بعد از هر راهپیمایی و راههای برخورد با دستگیری، بازداشت و بازجویی این یاداشت بر اساس تجربیات یاران آزادهای است که به از بند استبداد رها شده اند «یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی کند. یادمان باشد که شعار «دروغ ممنوع» در روزهای پرشکوه پیش از انتخابات، چگونه از جان مردم خسته...
-
وداع
جمعه 13 خرداد 1390 05:10
وداع می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش می برم ، تا که در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ نگاه شستشویش دهم از لکه ی عشق زین همه خواهش بیجا و تباه می برم تا ز تو دورش سازم ز تو ای جلوه ی امید محال می برم زنده بگورش سازم تا از این پس نکند یاد وصال ناله می...
-
ما به هم محتاجیم
دوشنبه 9 خرداد 1390 00:42
ما به هم محتاجیم مثل دیوونه به خواب مثل گندم به زمین مثل شوره زار به آب ما به هم محتاجیم مثل ما به آدما مثل ماهیا به آب مثل آدم به هوا دستامون از هم اگه دور بمونه شب شیشه ای دیگه نمی شکنه از تو این شیشه ای همیشگی خورشید مقوایی سر می زنه به عزای دوری دستای ما کوچه ها ، ساکت و بی صدا می شن بوی رخوت همه جا رو می گیره همه...