اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

امانتی من

تو اینجایی

با همان چشم ها

همان دست ها

و درست با همان اسم،

شاید این چیزی شبیه یک معجزه باشد اما

من هنوز

چشم هایم را

به همان جاده ای دوخته ام

که تو را به دستش سپرده بودم!

 

به بی ثباتی محکومم نکن

آن کسی که من بدرقه اش کرده بودم

هرگز باز نگشته است!

روزگار امانت دار خوبی نیست...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد