اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

تورو از تپش قلبت شناختم




برای خواب معصومانه عشق


کمک کن بستری از گل بسازیم

برای کوچ شب هنگام وحشت

کمک کن با تن هم پل بسازیم

کمک کن سایه بونی از ترانه

برای خواب ابریشم بسازیم

کمک کن با کلام عاشقانه

برای زخم شب مرهم بسازیم

کسی به فکر مریم های پر پر

کسی به فکر کوچ کفترا نیست

به فکر عاشقای در به در باش

که غیر از ما کسی به فکر ما نیست

تورو می شناسم ای شبگرد عاشق

تو با اسم شب اشنایی

از اندوه تو و چشم تو پیداست

که از ایل تبار عاشقای

تو رو می شناسم سر در گریبون

غریبگی نکن با هق هق من

تن شکستتو بسپار به دست

نوازش های دست عاشق من

به دنبال کدوم حرف و کلامی

سکوتت گفتن تمام حرفهاس

تورو از تپش قلبت شناختم

تو قلبت.قلب عاشقای دنیاس

تو با تن پوشی از گلبرگ وبوسه

منو به جشن نور واینه بردی

چرا از سایه های شب بترسم

تو خورشید به دست من سپردی


کمک کن جادهای مه گرفته

من مسافر و از تو نگیره

کمک کن تا کبوتر های خسته

روی یخ بستگی شاخه نمی رن

کمک کن از مسافر های عاشق

سراغ مهربونی رو بگیریم

کمک کن تا برای هم بمونیم

کمک کن تا برای هم بمونیم

بزار قسمت کنیم تنهاییمونو

میون سفره شب تو با من

بذار بین من و تو دست های ما

پلی باشه واسه از خود گذشتن



******************************


تو کیستی که من اینگونه بی تو بیتابم

شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم


تو چیستی که من از موج هر تبسم تو

بسان قایق سرگشته روی گردابم


تو در کدام سحر بر کدام اسب سپید

تورا کدام خدا

تو از کدام جهان

تو از کدام کرانه تو از کدام صدف

تو در کدام چمن مهره کدام نسیم

تو از کدام سبو


من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه

چه کرد با دل من آن نگاه شیرین آه

مدام پیش نگاهی مدام پیش نگاه


کدام نشاه دویدست از تو در تن من

که ذره های وجودم تو را که می بینند

به رقص در می آیند

سرود می خوانند


چه آرزوی محالی است زیستن با تو

مرا همین بگذار یک سخن با تو


به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر

به من بگو که برو در دهان شیر بمیر

بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف

ستاره ها را از آسمان بیار به زیر


تو را به هر چه تو گویی به دوستی سوگند

هر آنچه خواهی از من بخواه صبر نخواه


که صبر راه درازیست به مرگ پیوستست

تو آرزوی بلند و دست من کوتاه

تو دوردست امیدی و پای من خسته است

همه وجود تو مهر است و جان من محروم

چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد