اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

ای خدا کاری نکن یادش بره ---که یه ماهی این پایین منتظره

ما دو تا ماهی بودیم توی دریای کبود
خالی از اشک های شور از غم بود و نبود
پولکامون رنگارنگ روزامون خوب و قشنگ
آسمونمون یکی خونمون یه قلوه سنگ

خنده مون موجا رو تا ابرا می برد
وقتی دلگیر بودم اون غصه می خورد
تورهای ماهیگیرا وا نمی شد
عاشقی تو دریا تنها نمی شد
خوابمون مثل صدف پر مروارید نور
پر شد این قصه ی ما توی دریاهای دور

همیشه توک می زدیم به حبابهای درشت
تا که مرغ ماهیخوار اومد و جفتمو کشت
دلش آتیش بگیره دل اون خونه خراب
دیگه نوبت منه سایه اش افتاده رو آب

بعد ما نوبت جفتای دیگه ست
روز مرگ زشت دلهای دیگه ست
ای خدا کاری نکن یادش بره
که یه ماهی این پایین منتظره

نمی خوام تنها باشم
ماهی دریا باشم
دوست دارم که بعداز این
توی قصه ها باشم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد