اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

♥♥♥♥♥♥ گفتم: چه شاید بهر دل؟ - گفتا: تپیدن ♥♥♥♥♥♥♥

گفتم: چه باید دیده را؟ - گفتا که: دیدن

گفتم: چه شاید بهر دل؟ - گفتا: تپیدن

گفتم: چگونه عاشقان را میشناسی؟

گفت: از نگاه مات و رنگ از رخ پریدن

گفتم که: من گلچینم ای سر تا به پا گل

گفتا: بمان در پای گل تا وقت چیدن!

گفتم: چه باشد «بوسه گاه» زندگی بخش؟

گفتا که: چال «گونه» وقت لب گزیدن!

گفتم: بگو - «زیباتر از زیبا» کدام است؟

گفتا: مرا در خانه ی آئینه دیدن

گفتم: بگو شیرین ترین آسودگی چیست؟

گفتا: به دنبال پریرویان دویدن

گفتم: شعادی سرزد از پیراهنت، گفت:

نور «دو خورشید» است در حال دمیدن

 

مهدی سهیلی

20/4/1351

نظرات 1 + ارسال نظر
جان جان پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 01:29 ب.ظ

گفتم تو گلی
گل خوشرنگ منی

عاشقتم.بوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد