اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

زمان گوید که ھان گر برنخیزی

سحر با من درآمیزد که برخیز
نسیم گل به سر ریزد که برخیز
زرافشان دختر زیبای خورشید
سرودی خوش برانگیزد که برخیز
سبو چشمک زنان از گوشه طاق
به دامانم در آویزد که برخیز
زمان گوید که ھان گر برنخیزی
غریو مرگ برخیزد که برخیز

نظرات 2 + ارسال نظر
نگین شنبه 23 مرداد 1389 ساعت 05:19 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

یه آپ کردم که دونستن جوابش برام خیلی مهمه
حتما بیای و نظرتو بگی ممنون میشم

حتما میام نظر میدم

مجید محمد پور دوشنبه 17 مهر 1391 ساعت 07:42 ق.ظ http://www.safare-kalamat.blogfa.com

سلام !

حالم بد نیست غم کم می خورم

کم که نه! هر روز کم کم می خورم

آب می خواهم، سرابم می دهند

عشق می ورزم عذابم می دهند

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب

از چه بیدارم نکردی ؟ آفتاب . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد