اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اندوه پرست


اندوه پرست
 
 
کاش چون پائیز بودم ... کاش چونرپائیز بودم 

کاش چون پائیز خاموش و ملال انگیز بودم 

برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد 

آفتاب دیدگانم سرد می شد 

آسمان سینه ام پر درد می شد 

ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد 

اشگ هایم همچو باران 

دامنم را رنگ می زد 

وه ... چه زیبا بود اگر پائیز بودم 

وحشی و پرشور و رنگ آمیز بودم 

شاعری در چشم من می خواند ... شعری آسمانی 

در کنارم قلب عاشق شعله می زد 

در شرار آتش دردی نهانی 

نغمه ی من ... 

همچو آوای نسیم پر شکسته 

عطر غم می ریخت بر دل های خسته 

پیش رویم: 

چهره ی تلخ زمستان جوانی. 

پشت سر: 

آشوب تابستان عشقی ناگهانی 

سینه ام: 

منزلگه اندوه و درد و بدگمانی 

کاش چون پائیز بودم ... کاش چون پائیز بودم





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد