اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

سر در آغوش گلی دارم کنار چتر بید

زبان بی زبانان


غنچه با لبخند
می گوید تماشایم کنید
گل بتابد چھره ھمچون چلچراغ
یک نظر در روی زیبایم کنید
سرو ناز
سرخوش و طناز
می بالد به خویش
گوشه چشمی به بالایم کنید
باد نجوا می کند در گوش برگ
سر در آغوش گلی دارم کنار چتر بید
راه دوری نیست پیدایم کنید
آب گوید
زاری ام را بشنوید
گوش بر آوای غمھایم کنید
پشت پرده باغ اما
در ھراس
باز پاییز است و در راھند آن دژخیم و داس
سنگ ھا ھم حرفھایی می زنند
گوش کن
خاموش خا گویا ترند
از در و دیوار می بارد سخن
تا کجا دریابد آن را جان من
در خموشی ھای من فریاد ھاست
آن که دریابد چه می گویم کجاست
آشنایی با زبان بی زبانان چو ما
دشوار نیست
چشم و گوشی ھست مردم را دریغ
گوش ھا ھشیار نه
چشم ھا بیدار نیست

نظرات 1 + ارسال نظر
حان جان یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 11:23 ق.ظ

خیلی شعر قشنگی بود جان جان
خیلی خوشم اومد گلم

بوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد