اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما

گریز و درد
رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود

رفتم ، که داغ بوسه پر حسرت ترا
با اشک های دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که نا تمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم

رفتم مگو ،  مگو ، که چرا رفت ، ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده ی خموشی و ظلمت ، چو نور صبح
بیرون فتاده بود یکباره راز ما

رفتم ، که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم زکشمکش و جنگ زندگی

من از دو چشم روشن و گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم

ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله ی آتش زمن مگیر
می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر

روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390 ساعت 07:27 ق.ظ http://ezdevajbartar.blogsky.com

سلام
وبلاگ خوب و مفیدی داری
موفق باشی
خوشحال میشم اگه به وبلاگ منم سر بزنی و نظرتو درباره اون بگی

من ادم مذهبی نیستم و با حجاب اجباری و ازدواج موقت هم مخالف هستم این که بلاگتون برای من جالب نیست امیدوارم برای باقی خوانندگان جالب باشه ممنون از نظرتون و حضورتون در بلاگ من

pegah پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 03:53 ق.ظ http://angel-girl.blogsky.com/

سلام وب خوبی داری من لینکت کردم خواستی تو هم منو لینک کن

وبلاگت را خیلی دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد