اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

تو را نگاه میکنم

تابستون 86 بود

با محمد کارآموزی ایران خودرو میرفتیم. یادمه یه بار که داشتم از دم عوارضی قدیم رد میشدم توی ماشین، (اون موقع ضبط ماشینم کاست خور بود) یه آهنگی شروع شد که خواستم بزنم بره، محمد گفت نه نزن این ابیه هاااا، گفتم ابی؟ کدوم آهنگشه؟

خلاصه ابی شروع کرد به خوندن

سال ها گذشت و ضبط ماشین من سی دی خور شد و من در به در دنبال اون آهنگ می گشتم و پیداش نمیکردم

امروز صبح طبق معمول خواب موندم و با اعصاب خورد از اینکه دیر سر کار میرسم زدم بیرون که دیدم بارون هم میاد و از مسافت ها قبل از جایی که ترافیک همیشگی توی اتوبان شروع میشه، ترافیک شروع شده بود

یه بخشی از مسیری رو که کلش نیم ساعتم نیست، توی بیش از 2 ساعت رفتم.

توی این ترافیک لعنتی با اعصاب داغون بودم که توی گوشیم شروع کردم آهنگ گوش کردن....

بی خیال داشتم گوش میکردم که در کمال ناباوری دیدم ابی داره همون آهنگ رو میخونه!

ابی شروع کرد همون آهنگ رو خوندن تا به من ثابت کنه دنیا هرچقدرم بد باشه و یه روز هر چقدر هم بد شروع بشه، چیزهایی هست که تو باید شکرگزارش باشی، لحظه های خوب.

من اینو به عنوان یه نشونه تعبیر کردم که بدترین لحظات هم میتونن بهترین چیزها رو توی خودشون داشته باشن

حالا دارم گوش میکنم:

تو را نگاه میکنم

که خفته ای کنار من

پس از تمام اضطراب

عذاب و انتظار من

 

تو را نگاه میکنم

که دیدنی ترین تویی

و از تو حرف میزنم

که گفتنی ترین تویی

 

من از تو حرف میزنم

شب عاشقانه میشود

تو را ادامه میدهم

همین ترانه میشود

 

کاش به شهر خوب تو

مرا همیشه راه بود

راه به تو رسیدنم

همین پل نگاه بود

 

مرا ببر به خواب خود

که خسته ام از همه کس

که خواب و بیداری من

هر دو شکنجه بود و بس

نظرات 2 + ارسال نظر
مرتضی پنج‌شنبه 7 دی 1391 ساعت 02:15 ق.ظ http://kooris-6 .blogsky.com

سلام!
از وبلاگت دیدن کردم خیلی قشنگ بود مخصوصا اون قسمت ابی رو خوشم اومد...
از وبلاگ من دیدن کنی خالی از لطف نیست...
مرسی

متین پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 08:31 ب.ظ

ابی اخرشه
شما هم مرسی دارین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد