اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

اشعار عاشقانه

دو سایه بر هم بر دیوار

من و تو

اسم این شعر پروازه،

اما چون خیلی شبیه به داستان من و تو (یا بهتر بگم: من و او) هستش، اسمش رو گذاشتم من و تو


من و تو دوتا پرنده، تو قفس زندونی بودیم

جای پر زدن نداشتیم، ولی آسمونی بودیم

ابر و باروونو می دیدیم، اما دنیامون قفس بود
چشم به دور دستا نداشتیم، همینم واسه ما بس بود

اما یک روز اونایی که ما رو باهم دوست نداشتن
تو رو پر دادن و جاتم، یه دونه آینه گذاشتن

من خوش باور ساده، فکر میکردم روبرومی
گاهی اشتباه میکردم، من کدومم تو کدومی

با تو زندگی میکردم، قفس تنگ و سیاهو
عشق تو از خاطرم برد، عشق پر زدن تا ماهو

اما یک روز باد وحشی، رویاهامو با خودش برد
قفس افتاد و شکستو، آینه افتاد و ترک خورد

تازه فهمیدم دروغ بود، دنیایی که ساخته بودم
دردم از اینه که عمری، خودمو نشناخته بودم

تو توو آسمونا بودی، با پرنده های آزاد
من تن خسته رو حتی، یه دفعه یادت نیفتاد

حالا که قفس شکسته، راه آسمون شده باز
اما تو قفس نشستم، دیگه یادم رفته پرواز

نظرات 2 + ارسال نظر
متین پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 08:28 ب.ظ

ای کاش سیاوش با اینکه خیلی دوسش دارم این شعر به این زیبایی رو تند و با موزیک شاد نمیخوند
مرسی از اینکه گذاشتین

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 03:43 ب.ظ

فوق العاده است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد