-
غیبت تو
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:48
قبل پاییز تو غایب بودی! بعد پاییز تو غایب بودی! همه جا،کافه نشینی کردم آنور میز تو غایب بودی! آنطرف تر نم باران هم بود سرفه ی خشک درختان هم بود ساعت خیره ی میدان هم بود چشم بد، دووور دو فنجان هم بود آنور میز تو غایب بودی... آنور میز هوا تاریک است همه ی منظره ها، کاغذی أند وسط قاب خیابانی سرخ دو نفر شکل خداحافظی أند...
-
مادرش!!!
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:47
من نمی دانم آیا مادرش هم او را به اندازه ی من دوست داشت؟
-
تلخی و درد
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:47
تلخی ماجرا درست همین جاست. اینکه دردی مخصوص به خودت داشته باشی و حتی نتوانی به دیگران ابراز کنی این رنجی که میکشی از کجاست و چیست؟
-
دررررررررررررررردددد
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:47
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد بگذاری برود... آه ! به اصرار خودت !
-
از قد کشیدن
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:46
این روزها آدمها سرشان شلوغ است. کسی حوصلهء خدا را ندارد. کسی حال او را نمی پرسد. کسی برایش نامه نمی نویسد، اما تو این کار را بکن. تو حالش را بپرس. ساعتها را با او قسمت کن ،ثانیه هایت را هم....همهء ما راحت حرف می زنیم، ولی نوشتن برای بیشتر ما سخت است اما تو بنویس تا یادت بماند که نوشته ها، رد پای عبور است. فردا که...
-
آغوش تو
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:46
وقتی تو را نگاه میکنم، حالم بد میشود، گویی مقابل ده هزار آدم هستم. لطفا تمامش کن، مرا در آغوش بگیر. *** رمان'دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد' #آنا_گاوالدا
-
من و تو و گریه
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:45
آدم ها گاهی گریه می کنند نه به خاطر اینکه ضعیف هستند! بلکه به این خاطر که برای مدتی طولانی قوی بوده أند.
-
من و بوسیدنت
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:45
نمی دانم خواب بود یا بیداری اما هرچه بود بوسیدمت!
-
من و تنهایی و نادانی
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:44
تنهایی چیزهای زیادی به انسان می آموزد اما تو نرو... بگذار من نادان بمانم!
-
دوستت دارم، روزی هزار وعده
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:44
از ما که گذشت به شما اگر رسید به جای ما روزی هزار وعده دوستش داشته باشید...
-
شیرینی و تلخی
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:43
شیرینی های زندگانی بیش از یک بار به کام نمی نشیند، اما تلخی هایش هربار تازه اند... هربار تازه تر ...
-
من و روانپزشک
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:43
دکتر گفت: نباید اینقدر به گذشته فکر کنی. نباید، نباید، بیخود نبود که کم کم داشتم به این نتیجه می رسیدم این دکترهای روانشناس یا فکر می کنند آدم هیچی نمی داند یا فکر می کنند اگر می داند خب پس باید کارهاش دست خودش باشد. مثلا اگر می دانی نباید اینقدر به گذشته فکر کنی ، فکر نکن دیگر و اگر نمی دانی نباید این قدر به گذشته...
-
دوست نداشتن تو و مرگ
چهارشنبه 15 مهر 1394 11:42
اگر مرا دوست نداشته باشی، دراز میکشم و میمیرم. مرگ نه سفری بی بازگشت است و نه ناگهان محو شدن. مرگ، دوست نداشتن توست درست آن موقع که باید دوست بداری...
-
درد
دوشنبه 13 مهر 1394 08:34
درد یعنی نماندن به صلاحش باشد بگذاری برود... آه! به اصرار خودت!
-
حسادت
سهشنبه 7 مهر 1394 15:42
گنجشک نشدم که برایم دانه بریزی و حتی بند کفشی که دست هایت پروانه ام کنند. من به غبار روی میز که نوازشگرانه با تکان دستت محو می شود حسادت میکنم!
-
یواشکی های من و تو
سهشنبه 7 مهر 1394 15:41
"من هنوز... گاهی یواشکی خواب تو را می بینم یواشکی،نگاهت میکنم... بین خودمان باشد اما من هنوز تو را یواشکی دوست دارم..."
-
چشمهایش
سهشنبه 7 مهر 1394 15:40
ادوارد : گاهی اونقد خسته میشم که یادم میره زنده ام آنا : می تونی به یه منظره ی خوب نگاه کنی، واسه ی خودت یه لیوان قهوه درست کنی، زل بزنی به یه نقطه و به یه موزیک آروم گوش بدی ادوارد :همه ی اینکارو باهم انجام میدم به چشمای قهوه ایت فکر میکنم
-
پاییز عاشق شده
سهشنبه 7 مهر 1394 15:36
تلخ است که لبریز حقایق شده است زرد است که با درد موافق شده است شاعر نشدی وگرنه میفهمیدی پـــایـیـز بهاریست که عاشق شده است!
-
برزخ من
سهشنبه 7 مهر 1394 15:35
آدم هایی هستن توی زندگی، نه نزدیک، که گاهی حتی هزار فرسنگ اونور تر، ولی انگار این آدم ها همیشه باید باشن، چسبیده به تو، چشم تو چشم با تو، همنفس با تو. این آدم ها انگار حق تو هستن، مال تو هستن و تو امروز برای من این نقش رو داری و امان از وقتی که این آدم ها گم و گور بشن و نباشن، برزخ از همون موقع شروع میشه....
-
عطرهای بی رحم...
سهشنبه 7 مهر 1394 15:33
عطرها بی رحم ترین عناصر زمین اند... بی آنکه بخواهی تو را تا قعر خاطراتی می برند که برای فراموشی آنها تا پای غرور جنگیدی...
-
من خسته
سهشنبه 7 مهر 1394 15:32
باید خودم را ببرم خانه باید ببرم صورتش را بشویم ببرم دراز بکشد دلداری أش بدهم که فکر نکند بگویم که می گذرد، که غصه نخورد باید خودم را ببرم بخوابد من خسته است
-
منطق پاییز
سهشنبه 7 مهر 1394 15:29
منطقِ پاییز؛ مثلِ بی منطقیِ زنی ست، که وقتی دارد از زندگی مردی می رود؛ موهایش را رنگ می کند! مثل منطقِ مردی، که می افتد! وقتی باور کند زنش با دیگری ست . . .
-
عشق کشنده
سهشنبه 7 مهر 1394 15:28
ﻋﺸﻖ، ﺍﺗﻔﺎﻗﯽﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ! ﮔﺎﻫﯽ ﭘُﺮ ﺷﺘﺎﺏ ﻣﺜﻞ ِ ﮔﻠﻮﻟﻪﺍﯼ ﻧﺎﻏﺎﻓﻞ، ﮔﺎﻫﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﺜﻞ ِ ﻧﺸﺖ ِ ﮔﺎﺯ ﺩﺭ ﺷﺒﯽ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ! ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻋﺸﻖ؛ ﺍﺗﻔﺎﻕ ِ ﮐُﺸﻨﺪﻩﺍﯼﺳﺖ... .
-
این همه سال
سهشنبه 7 مهر 1394 15:25
کافی بود ببینمش تا پی ببرم در این سالها لحظه ای فراموشش نکرده أم و مثل روز اول دوستش دارم.
-
پیری و خاطره ها
سهشنبه 7 مهر 1394 14:53
پیری چگونه است؟ آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر می کند. فکر می کند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن می رسد می بیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشم هایش چین افتاده، پاهایش ضعف می رود و دیگر نمی تواند پله ها را سه تا یکی...
-
من و تو
سهشنبه 7 مهر 1394 14:49
فکر می کردم دوستم داری، فکر می کردم در قصه ی تو شخصیت اول هستم. بعدها با خودم گفتم شاید نقش دومی چیزی هستم که دیده نمی شوم اما حضورم ملموس است. حالا می بینم هزار تا شخصیت دارد این قصه ی تو. حالا، دردش همینجاست، می بینم در این هزار نام، نام کوچکی از من نیست. حالا فکر می کنم اگر قصه ی تو، کتابی بود مثل یکی از آن کتاب...
-
دلتنگی
سهشنبه 7 مهر 1394 14:46
دلم برای تو تنگ است و این را نمی توانم بگویم مثل باد که نمی تواند حرف بزند یا درخت ها که خاموشند یا شکوفه های سیب با این همه گلها می شکفند و درختها سبز می شوند و من هم به زندگی ادامه می دهم
-
تا همیشه یاد من باش
یکشنبه 5 مهر 1394 11:05
رﻓﺘﻲ وﺧﺎﻃﺮهﻫﺎی ﺗﻮ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺗﻮ ﺧﻴﺎﻟﻢ ﺑﻲ ﺗﻮ ﻣﻦ اﺳﻴﺮ دﺳﺖ آرزوﻫﺎی ﻣﺤﺎﻟﻢ ﻳـﺎد ﻣـﻦ ﻧـﺒـﻮدی اﻣـﺎ، ﻣـﻦ ﺑﻪ ﻳـﺎد ﺗـﻮ ﺷﻜﺴﺘﻢ ﻏﻴﺮ ﺗﻮ ﻛﻪ دوری از ﻣﻦ، دل ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻛﺴﻲ ﻧﺒﺴﺘﻢ ﻫﻢ ﺗﺮاﻧﻪ ﻳﺎد ﻣﻦ ﺑﺎش ﺑﻲ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻳﺎد ﻣﻦ ﺑﺎش وﻗﺖ ﺑـﻴﺪاری ﻣﻬﺘﺎب ﻋﺎﺷﻘﺎﻧـﻪ ﻳﺎد ﻣﻦ ﺑﺎش اﮔﻪ ﺑﺎﺷﻲ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﺖ، ﻣﻴﺸﻪ از ﺣﺎدﺛﻪ رد ﺷﺪ ﻣﻴﺸﻪ ﺗﻮ آﺗـﻴﺶ ﻋﺸﻘﺖ، ﮔُﺮ ﮔﺮﻓﺘﻨﻮ ﺑﻠﺪ ﺷﺪ...
-
شب آخر
یکشنبه 8 شهریور 1394 08:42
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی نگفتم گفتنی ها رو، تو هم هرگز نپرسیدی * شبی که شام آخر بود، به دست دوست خنجر بود میان عشق و آینه، یه جنگ نابرابر بود * چه جنگ نابرابری، چه دستی و چه خنجری چه قصه ی محقری، چه اول و چه آخری * ندانستیم و دل بستیم، نپرسیدیم و پیوستیم ولی هرگز نفهمیدیم شکار سایه ها هستیم * سفر با تو چه...
-
تولدت مبارک بهترینم - من به دیدار تو می آیم..
چهارشنبه 21 مرداد 1394 20:12
تولدت مبارک عشق همیشگی من بی تو من تنهای تنهایم من به دیدار تو می آیم..